
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۶۸۰
۱
راحتم شد بستر خواب و در آزارم هنوز
گلبن عزت دمید از خاکم و خوارم هنوز
۲
ترسم از قاتل کشم طعن رهایی روز حشر
خون من چون بیغمان خوابید و بیدارم هنوز
۳
طاقتم از کوه غم باج گرانجانی گرفت
خویش را با هیچ اگر سنجم گرانبارم هنوز
۴
عمرها گر هستیم نالد کم است از نیستی
در جهان نسبت به قدر خویش نسپارم هنوز
۵
گرچه عمرم سر بسر یک شام غفلت بوده است
روز اول دیده ام خوابی که بیدارم هنوز
۶
زیر خاک آیینه ای دارد غبار خاطرم
سربسر از راز آن بدخو خبر دارم هنوز
۷
کرد ساقی موج خیز شعله خاکم را اسیر
می گدازد انتظار جام سرشارم هنوز
نظرات