اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۶۸۴

۱

دارم دل افروخته چون خلوت فانوس

تا شمع خیالت نکشد منت فانوس

۲

سر رشته روشندلی از شمع توان یافت

پیری است که دم می زند از کسوت فانوس

۳

بی پرتو عشق تو در این بزم دلی نیست

تا شیشه خالی شده هم صحبت فانوس

۴

گر شمع نظر کرده شوق تو نباشد

کی دعوی باطل کند از خلوت فانوس

۵

رحمی به سیه روزی پروانه ندارد

با خانه روشن بدم از نسبت فانوس

۶

شمعی که به یاد تو به گلزار فروزند

بخشد چمن از برگ گلش خلعت فانوس

۷

چون قدر سر کوی تو نشناسد اسیرت

پروانه به خون می تپد از دولت فانوس

تصاویر و صوت

نظرات