
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۶۸۶
۱
شراری را نماند جا در آتش
نشیند تا دلم تنها در آتش
۲
نظرگاه دل دیوانه ماست
توان کردن تماشاها در آتش
۳
سر و کار دلم با اشک و آه است
چه گویم یا در آبم یا در آتش
۴
سر هر موی من پروانه ای بود
اگر می سوختم رسوا در آتش
۵
نبود از خویت آتش هم خبردار
که رفتم گرم کردم جا در آتش
۶
زدی یک صبحدم آتش به گلها
شکفت از آه من گلها در آتش
۷
ز آهم می دمد آتش ز دریا
ز اشکم می تپد دریا در آتش
۸
ز مضمون خطش کس با خبر نیست
بود روشن سواد ما در آتش
۹
اسیر از یاد ساقی شعله مانند
گرفتم گردن مینا در آتش
تصاویر و صوت

نظرات