اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۶۸۹

۱

خداوندا مکن کس را شهید خنجر نازش

مگردان جز دل من مرغ دیگر صید شهبازش

۲

الهی طاقت بیداد رشکم نیست ننمایی

بجز اندیشه قتلم کسی را محرم رازش

۳

دلم در دام صیاد است یارب آرزو دارم

که بندد دست در خون تپیدن بال پروازش

۴

اگر گوید سخن نتوان شنیدن گفتگویش را

چو بوی غنچه بس در پرده شرم است آوازش

۵

غزالی رام الفت بود فهمیدم ز استغنا

نگاهی فکر قتلم داشت فهمیدم ز اندازش

۶

اسیر از من حدیث درد دل هر دم چه می پرسی

عسس گر نیستی هر بیدلی می داند و رازش

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۴۰۱

نظرات