
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۷
۱
روشنگر چشم و دل ما کن شب ما را
صیقل نزند تیره دلی مطلب ما را
۲
دل شکر تو را از قلم شکوه نویسد
باور نکند ساده دلی یا رب ما را
۳
شاید که تو یکبار ندانسته بخوانی
آیینه کند نقش نگین مطلب ما را
۴
گفتند سویدای دل صبح امید است
دیدند چو در سوختگی کوکب ما را
۵
خاکستر پروانه سرشتند ز شبنم
کردند بنا در دل ما مکتب ما را
۶
مستی گل تقوی و ورع موج شراب است
نشناخته تا مشرب ما مشرب ما را
۷
از گلبن کثرت گل توحید بخندد
گر آب کند نقش جبین مذهب ما را
۸
دیوانه اسیر از ته دل شکر خدا کن
افزود ز صدق تو جنون مذهب ما را
نظرات