اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۷۰۳

۱

اشک گلگونم به راه وعده می کارد چراغ

جلوه شمع قدی از خاک بردارد چراغ

۲

هر نفس در سینه تنگم چراغان دگر

با خیال او شبم تا صبح بشمارد چراغ

۳

در قمار سوختن داد تماشا می زنم

من دلی دارم اگر پروانه ای دارد چراغ

۴

گر نباشد غیرت عاشق نقاب حسن پاک

روز روشن از پر پروانه می بارد چراغ

۵

از کف خاکسترم صبح امیدی می دمد

شام خواب آلوده ام در زیر سر دارد چراغ

۶

تیرگی از پرتو یادش گلستان من است

از سویدای شبم گل در بغل دارد چراغ

۷

شب ز آهم بلبل از پروانه نشناسد اسیر

کس به گلشن گر برای امتحان دارد چراغ

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۴۰۸

نظرات