
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۷۱۲
۱
دیدن رویش نه تنها می برد از یاد گل
می رود از جلوه رنگین او بر باد گل
۲
بیستون گر خار خار جلوه گلگون نداشت
کی شراری می نمود از تیشه فرهاد گل
۳
صید خوبی گشته ام کز بوی گل نازکتر است
در قفس بیجا نمی ریزد مرا صیاد گل
۴
عمرها چون سایه با افتادگی طی کرده است
تا زند بر سر ز نقش پای او شمشاد گل
۵
داردم دیوانه زنجیر خاموشی اسیر
غنچه ا ی کز خنده او می کند فریاد گل
نظرات