
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۷۲۵
۱
لاله داغم ز گلزار جگر جوشیدهام
آتشین موجم ز بحر چشم تر جوشیدهام
۲
قطره باران نیسانم که در دریای عشق
گاه با طوفان و گاهی با خطر جوشیدهام
۳
بر رگ جان خوردهام زین کینهجویان نیشتر
همچو خون خود به هرکس بیشتر جوشیدهام
۴
نخل امیدم ندارد حاصلی جز سوختن
از نهال شعله مانند شرر جوشیدهام
۵
کی شناسد این خزف بیمایگان قدر اسیر
گوهرم در سینه بحر هنر جوشیدهام
نظرات