
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۷۲۶
۱
مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام
رقصد ز شوق بر سر مژگان نظاره ام
۲
روزی که فال منصب دیوانگی زدم
زنجیر سبحه گشت پی استخاره ام
۳
تا شد زگریه ام شفقی رنگ آسمان
چون داغ لاله غوطه به خون زد ستاره ام
۴
تا از خیال روی تو دیوانه گشته ام
گل رشک می برد به گریبان پاره ام
۵
تا در طلسم شیشه فتادم چو بوی می
خوشتر می دو ساله ز عمر دوباره ام
۶
خورشید را چو عارض او گفته ام اسیر
شرمنده کرد دوری آن استعاره ام
نظرات