اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۷۳۵

۱

با لبش همزبانیی کردم

مردم و زندگانیی کردم

۲

یک صبوحی زدم به یاد کسی

صبح را باغبانیی کردم

۳

گرد نسیان به خاطر افشاندم

صید راز نهانیی کردم

۴

آرزوها به دل گره شده بود

دیدمش جانفشانیی کردم

۵

رفته بودم ز خاطر همه کس

بر دل خود گرانیی کردم

۶

حرفی از دفتر جنون خواندم

دعوی نکته دانیی کردم

۷

گرد راه فتادگی گشتم

با فلک هم عنانیی کردم

۸

بی محابا زدم بر آتش اسیر

در صف دل جوانیی کردم

تصاویر و صوت

نظرات