اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۷۶

۱

زلف ساقی گر نیندازد گره در کار ما

سبحه گردد شرمسار زهد از زنار ما

۲

برگ باغ بی ثمر آیینه آیینه شد

شهپر طوطی شود خار سر دیوار ما

۳

در پناه غنچه ریگ روان سر کرده (ایم)

منتی از اختلاط گل ندارد خار ما

۴

نا امیدی کارش از مطلب روایی هم گذشت

خاطر ما بیش از این غافل مباش از کار ما

تصاویر و صوت

نظرات