
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۷۷۳
۱
کو جنون کز سنگ طفلان خانهای پیدا کنم
خواب راحت چون شرر در بستر خارا کنم
۲
میروم تا از غبار خاطر و سیلاب اشک
خنده بر سامان دشت و مایه دریا کنم
۳
آرزو دارم که از اعجاز بخت واژگون
او نماید لطف و من دانسته استغنا کنم
۴
گر نمانده باده مستی غم ساقی کجاست
آن نیم کز بهر جامی ترک این سودا کنم
۵
بهر بلبل منع گلبن می کنم از پای سرو
گر چو قمری با گرفتاری سری پیدا کنم
۶
کی گشاید گوشه چشمی به سوی من اسیر
گر چو بی مهری به چشم اختر خود جا کنم
تصاویر و صوت

نظرات