اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۷۷۸

۱

یاد چشمی را به افسون رام الفت می‌کنم

می‌نشینم گوشه‌ای تنها فراغت می‌کنم

۲

ننگ سربازی است امید ترحم داشتن

جان فدای جور یار بی‌مروت می‌کنم

۳

خاطر من مفلس و گنج روان عشق نیست

تکیه بر جمعیت گرد کدورت می‌کنم

۴

محشر صد زخم ناسور است چاک سینه‌ام

خواب خوش در بستر شور قیامت می‌کنم

۵

از تغافل صد رهم گر خون بریزی چون اسیر

از دم تیغ تو احیای شهادت می‌کنم

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۴۴۶

نظرات