
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۷۸۱
۱
ز دودمان دل و دیده یادگار منم
به داغ او که جگر گوشه بهار منم
۲
حساب جنبش مژگان فتنه از من پرس
به کارخانه دل صاحب اعتبار منم
۳
چگونه معذرت اضطراب دل خواهم
که آن سوار به هر جا رود غبار منم
۴
به دل ز یاد تو آیینه خانه ای دارم
فروغ خلوت شبهای انتظار منم
۵
فسرده خون من این شعله را ز پا بنشاند
به هر که تیغ کشد عشق شرمسار منم
۶
اسیر عشقم و باج از ستاره می گیرم
همین بس است که محمود روزگار منم
نظرات