اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۷۸۵

۱

با خون دل غبار خطش را سرشته ایم

مکتوب تازه ای به محبت نوشته ایم

۲

طوفان ز ابر گریه ما جوش می زند

تخم چه آرزوست که در سینه کشته ایم

۳

در جبهه سجده بت و در دل خیال دوست

ظاهر برهمینم و به باطن فرشته ایم

۴

ما را به نکهت چمن رنگ و بو چه کار

چون لاله داغ آتش حسن تو گشته ایم

۵

هرگز اسیر یک قدم از دل نمانده ایم

ما اختیار خود به غم دوست هشته ایم

تصاویر و صوت

نظرات