اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۷۸۹

۱

تا از دل و دین جدا نگشتیم

با درد تو آشنا نگشتیم

۲

بتخانه و مسجد و خرابات

ما در طلبت کجا نگشتیم

۳

آیینه آفتاب بودیم

تا ذره خودنما نگشتیم

۴

ممنون شراب یا دواییم

شرمنده از این هوا نگشتیم

۵

جان صبر چکیده است ما را

خجلت زده جفا نگشتیم

۶

بیهوشی دایم پیاله

غافل ز تو بیوفا نگشتیم

۷

در چشم کسی نمی توان رفت

شادیم که توتیا نگشتیم

۸

مانند اسیر در دو عالم

از سایه او جدا نگشتیم

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۴۵۲

نظرات