اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۷۹۱

۱

عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم

گنجیم و خانه زاد پریشانی خودیم

۲

ما را به خاک رهگذری کرد روشناس

در زیر بار منت پیشانی خودیم

۳

طعن حسود بت پی آزار ما کم است

در دیر هم گواه مسلمانی خودیم

۴

اقبال آفتاب قناعت بلندتر

چون ذره زیر سایه عریانی خودیم

۵

دامن چه می زنی به میان در شکست ما

ای سیل ما خود آفت ویرانی خودیم

۶

حیرت ز بیزبانی ما روشناس شد

رسوای عالم از غم پنهانی خودیم

۷

دل را اسیر شکوه ای از راه برده بود

ممنون بازگشت پشیمانی خودیم

تصاویر و صوت

نظرات