
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۷۹۸
۱
آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان
بی صرفه منه زاهد سر در سر بد مستان
۲
رندانه گذر کردم بر غفلت و آگاهی
آن نسخه هشیاری این دفتر بد مستان
۳
زاهد به خدا بگذر از کرده ما بگذر
پرواز جنون دارد بال و پر بد مستان
۴
آن بار ندامت را این بار ملامت را
ناصح سگ هشیاران زاهد خر بد مستان
نظرات