اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۸

۱

از بسکه غمت گداخت ما را

نتوان از ما شناخت ما را

۲

در ششدر داو رشک بودیم

دل برد ز غیر و باخت ما را

۳

شرمنده دل چرا نباشیم

هر چند که سوخت، ساخت ما را

۴

صد زخم جگر نواز بردیم

لعلش نمکین نواخت ما را

۵

بی صرفه مهین شریک غم شد

دل کاش نمی شناخت ما را

۶

بودیم اسیر بینوایی

عشق آمد و وانواخت ما را

تصاویر و صوت

نظرات