اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۸۲۶

۱

بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین

چو چشم خود به سراپرده حیا بنشین

۲

ز یاد چشم تو شیرین حکایتی دارم

برای خاطر ما یک نفس بیا بنشین

۳

سبکروی ثمر نوبهار آزادی است

به پای سرو روان یک دم ای صبا بنشین

۴

کدام سعی که آوارگی پناه نشد

به شاهراه توکل چو نقش پا بنشین

۵

اگر زموج قدح درس دل نمی خوانی

به خاک مدرسه چون نقش بوریا بنشین

۶

خطر شناس شو ار روشناس طوفانی

به مرگ شرطه و تدبیر ناخدا بنشین

۷

نظر به روی تو کردن ز دور هم چمن است

به بزم ما ننشینی بیا جدا بنشین

۸

به دام زلف کسی می تپی چرا سبکی

اسیر دل شده در سایه هما بنشین

تصاویر و صوت

نظرات