اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۸۳۰

۱

رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو

تأثیر عشق کرد مرا شرمسار تو

۲

خضرم نوید وعده دیدار می دهد

آب بقاست خاک ره انتظار تو

۳

راهش نظر ز دیده بیداد کرده است

وارستگی به خواب نبیند شکار تو

۴

برگ گل از بنفشه کشد ناز رنگ و بو

تا دیده نوبهار خط مشکبار تو

۵

روشن سواد صفحه گلزار چشم ماست

ریحان شکسته ای است ز خط غبار تو

۶

ز آن پیشتر که ناز تو گردد دچار من

چون می گذشت بی ستم آیا مدار تو

۷

دل داده ام ز دست مران از نظر مرا

کاری نکرده ام که نیاید به کار تو

۸

دیرینه محرم نگه گرم بوده ایم

افتاده ایم از نظر اعتبار تو

۹

یکدم به یک قرار نه ای با اسیر خود

بیچاره تا به کی بشود بیقرار تو

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۴۶۶

نظرات