اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۸۳۴

۱

گریزان خودم از شرم بی‌تابی پناهی کو

سراپا حرف تقصیرم زبان عذرخواهی کو

۲

به طالع دولت بیدار (و) زخم کاریی دارم

ز گرد سرمه جوهردار شمشیر نگاهی کو

۳

چو در محشر ز خون کشتگان رحمت به جوش آید

مرا در بی‌گناهی خوش‌تر از چشمت گواهی کو

۴

چه خواهی گفت با این بی‌زبانی‌ها اسیر آخر

اگر پرسد ز فریاد خموشی عذرخواهی کو

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۴۶۸

نظرات