
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۸۳۴
۱
گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی کو
سراپا حرف تقصیرم زبان عذرخواهی کو
۲
به طالع دولت بیدار (و) زخم کاریی دارم
ز گرد سرمه جوهردار شمشیر نگاهی کو
۳
چو در محشر ز خون کشتگان رحمت به جوش آید
مرا در بیگناهی خوشتر از چشمت گواهی کو
۴
چه خواهی گفت با این بیزبانیها اسیر آخر
اگر پرسد ز فریاد خموشی عذرخواهی کو
تصاویر و صوت

نظرات