
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۸۳۶
۱
خبر ز سوز نداری سروده نای که چه
برای درد نفهمیده وای وای که چه
۲
دلم چه کرد که گلزار درد و داغ تو شد
بساط شاهی و ویرانه گدای که چه
۳
خمار نشئه به غیر از خیال و خوابی نیست
تمیز صاف به بزم جهان ز لای که چه
۴
به خود قرار ستم داده ای که من دارم
ز بیقرار شکیبم مپرس های که چه
۵
غبار کلبه ام از ذره وحشت افزاید
دل دویده ز آسایش سرای که چه
۶
چه گشت در دلت این شوخی نگاه از چیست
بگو بگو به خداوندی خدای که چه
۷
خروش گریه دل رام صید تأثیر است
تنک شرابی (و) افشای های های که چه
تصاویر و صوت

نظرات