
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۸۴
۱
تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما
آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما
۲
مست هوا میکده سایه گلیم
داغ است آفتاب ز رشک ایاغ ما
۳
مانند شمع از نگه گرم زنده ایم
جز شعله پنبه کس نگذارد به داغ ما
۴
ممنون بوی پیرهن گل نمی شویم
چون غنچه تا زبوی تو پرشد دماغ ما
۵
از کاهلی مسافرحیرت شدیم اسیر
از عذر لنگ پرس در این ره سراغ ما
نظرات