
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۸۶۷
۱
نه سوخته الفت دردم نه دوایی
داغم همه ناسور جدایی است جدایی
۲
آسان نبود لاف هواداری فتراک
خون در رگ ما می تپد از بیم رهایی
۳
ما را نشناسد کس و ما کس نشناسیم
فارغ شده ایم از غم چونی و چرایی
۴
آوازه شهرت غرض همت ما نیست
این مرحله را طی نکند حاتم طایی
۵
تا گرد ره گر مروان برق نژاد است
بگذر قدمی از خود اگر همره مایی
۶
هرکس کندم منع دل اما چه توان کرد
داند نسب عشق مرا حسن خدایی
۷
از میکده باجی است به گردن همه کس را
گیرند در این مملکت از ابر هوایی
نظرات