
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۸۹
۱
گداخت بر لب حسرت ترانه دل ما
تبسمی کن و بشکن بهانه دل ما
۲
سلم فروخته خرمن به برق ناکامی
دمیدن و ندمیدن ز دانه دل ما
۳
حباب چشمه نزدیک راه تفرقه ایم
خراب سیل غبار است خانه دل ما
۴
ز جوش بلبل و پروانه چون گل از هم ریخت
به شاخسار جنون آشیانه دل ما
۵
که در دل است که درگرد شوق پنهان است
زسجده پاشی ما آستانه دل ما
۶
زساده لوحی حیرت اسیر نومیدیم
که راه گوش نداند فسانه دل ما
تصاویر و صوت

نظرات