
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۹۱
۱
بهار تنگدلی سبز کرد حاصل ما
عبیر غنچه غبار خرابه دل ما
۲
زموج چون نشناسد جوهر تیغش
هنوز شوق ندانسته گشت قاتل ما
۳
حباب چشمه نزدیک راه تفرقه است
خراب سیل غبار است خانه دل ما
۴
دمید دانه و در تنگنای خوشه خزید
به غیر عقده چه دید از گشاد مشگل ما
۵
به یاد روی تو در آتشیم همچو اسیر
دل گداخته ما چراغ محفل ما
نظرات