
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۹۷
۱
شیشه بر خاره به صد رنگ زدن پیشه ما
بیستون معدن الماس و جگر تیشه ما
۲
از گل ناله زنجیر به بار آمده ایم
مگر ابریشم این ساز بود ریشه ما
۳
گردش چشم تو صیادی دیگر دارد
شیر را سایه آهو شمرد بیشه ما
۴
سنگ طفلان چه خوش آینده بهاری دارد
وقت آن شد که به گل بانگ زند شیشه ما
۵
بیستون معدن یاقوت خجالت گردد
شبنم از گل نخراشید دم تیشه ما
۶
سوخت در پرده دل خون تمنا و هنوز
سبزه رنگین دمد از گلشن اندیشه ما
۷
گشته از بسکه به دشمن دل ما صاف اسیر
می خورد سنگ قسم ها به سر شیشه ما
نظرات