اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۱۱۶

۱

چون غبارم جلوه بیباکی از جا برده است

خاکساری بین که کارم را چه بالا برده است

۲

نیست در دستم عنان اختیاری همچو موج

گریه ام گاهی به صحرا گه به دریا برده است

۳

هرزه گردی کی غبار از خاطر ما می برد

عشق با رندان دل ما را به صحرا برده است

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۵۱۲

نظرات