
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۱۳۶
۱
گلی که رنگ فروشد به شعله می نوشی است
میی که حوصله بخشد به شیشه بیهوشی است
۲
ز چهره مه و خورشید می توان فهمید
جهان مسخر شمع زبان خاموشی است
نظرات