
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۱۶۷
۱
دمی که مست حیا از من آن غزال گذشت
ز رشک دیده چه گویم به دل چه حال گذشت
۲
به گلشنی که درآید به جلوه نخل قدش
چو ابر از سر سرو، آب انفعال گذشت
نظرات