
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۱۸۱
۱
چو گل بر غنچه می خندد دهانت
زند سیلی به نسرین ارغوانت
۲
ز باریکی حدیثی در میان بود
به یاد آمد مرا موی میانت
نظرات