
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۰۱
۱
گمان دارم که در زیر فلک قحط فضا گردد
در این گلشن اگر یک غنچه امید وا گردد
۲
نظر تنگی است این گردون که با وسعت نمیسازد
به تنگ آید دل گرمی اگر مطلب روا گردد
۳
کمانداری است بیرحمی که زورش کس نمی داند
چه دلها میبرد بیگانهای تا آشنا گردد
نظرات