
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۱۹
۱
بر قصد طره سنبل چو زلفش تاب بر دارد
درآید آفتاب از پا چو سر از خواب بر دارد
۲
به سیل گریه دادم در سر کویش دل خود را
مگر غافل خیال گل کند از آب بردارد
نظرات