اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۴

۱

گشته سودای غمش هم درد و هم درمان مرا

می تراود آب خضر از آتش پنهان مرا

۲

ساخت اول حلقه زنجیرم از چشم غزال

چون به صحرا برد سودای تو از زندان مرا

۳

زد فلک از اخترم بر سر گل سرگشتگی

بسکه دید از گردش چشم تو سرگردان مرا

تصاویر و صوت

نظرات