
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۴۰
۱
ز چشم فتنهات محشر غم پنهانییی دارد
به ذوق جلوهات افلاک پر افشانییی دارد
۲
چه سازم شیوه خونریزی از یاد نگاهش رفت
مگر از چشم مستی سرمه حیرانییی دارد
۳
دل ما دست از دامان مژگان نخواهد داشت
نظر از چشم او میخواهد و قربانییی دارد
نظرات