
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۴۱
۱
گرفتم او گذاری بر سر بیمار میآرد
کجا دل طاقت حیرانی دیدار میآرد
۲
ز راز دل حجاب عشق میبندد زبانم را
ترحم با منش هرگاه در گفتار میآرد
نظرات