
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۴۶
۱
بس که بیگانگی از خاطر آن گل گذرد
تا خیالش ز دل ما به تغافل گذرد
۲
نتوان داشت به زنجیر در آن انجمنم
که بجز حرف پریشانی کاکل گذرد
۳
غیر کاکل به سر او نشنیده است کسی
کز سر سرو سهی سایه سنبل گذرد
تصاویر و صوت

نظرات