اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۶۵

۱

نو بهار آمد دلم فال شکفتن می زند

بوی گل بر آتش افسرده دامن می زند

۲

نیست آسان خاطر جمعی پریشان ساختن

می گذارد برق تا خود را به خرمن می زند

۳

اشک طوفان کوششی از بهر تعمیرم فرست

سیل بی پرواست طبل آرمیدن می زند

تصاویر و صوت

نظرات