
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۸۳
۱
شبی کز دیده سیل لاله گون بیرون نمی آید
دلم از خجلت بخت زبون بیرون نمی آید
۲
کجا تاب نوازشهای عشق گرمخو دارد
دلی کز عهده شکر جنون بیرون نمی آید
۳
نجوشید از دلم خون تا نرفت از یاد بیدادش
که پیکان تا بود در زخم خون بیرون نمی آید
تصاویر و صوت

نظرات