
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۳۰۳
۱
می ننوشم تشنه خون تحمل نیستم
گل نبویم آشیان پرواز بلبل نیستم
۲
من که چون شمع از نگاه گرم جانان زنده ام
بت پرستی کی کنم مرد تغافل نیستم
۳
چون نهال خشک عریانی لباسم گشته است
همچو گلبن زیر بار خلعت گل نیستم
نظرات