اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۳۰۶

۱

که دید از غم شناسان خاطر شادی که من دیدم

سراسر مهربانی بودم بیدادی که من دیدم

۲

سوادش خواب حیرانی غبارش آب ویرانی

نبیند چشم محشر حیرت آبادی که من دیدم

۳

گهی با سایه در شوخی گهی با جلوه در مستی

چها در سر ندارد سرو آزادی که من دیدم

تصاویر و صوت

نظرات