
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۵۷
۱
بسکه نظاره ز تاب رخ جانان افروخت
می توان شمع در این بزم ز مژگان افروخت
۲
در میان تو و خورشید نگنجد نسبت
شعله تیغ تو از خون شهیدان افروخت
۳
زین خجالت که لبت خون به دل صهبا کرد
پنبه چون گل به سر شیشه مستان افروخت
تصاویر و صوت

نظرات