
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۶۸
۱
هر طرف فتنه ای از گرد سواری برخاست
مژده ای دیده که از دور غباری برخاست
۲
تو به خونریزی و ما از پی تسلیم شدن
هر که را دست و دلی بود به کاری برخاست
تصاویر و صوت

نظرات