
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۶۹
۱
جز آه و ناله از دل دیوانه برنخاست
غیر از صدای جغد ز ویرانه برنخاست
۲
غم از دلم به ناخن سعی کسی نرفت
هرگز غبار آینه از شانه برنخاست
۳
زاهد فسرده است و گرنه کدام دل
در بزم او نشست که دیوانه برنخاست
نظرات