
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۸
۱
جنون که کرد به دیوانگی مثل ما را
گل همیشه بهار است در بغل ما را
۲
کسی که در پی نیکی است بد نمی بیند
نمانده با دگری غیر خود جدل ما را
۳
همین بس است که در خاطر جفا باشیم
چه شد که چشم تو کم می کند محل ما را
تصاویر و صوت

نظرات