
شهریار
غزل شمارهٔ ۱ - مکتب حافظ
گذار آرد مَهِ من گاهگاه از اشتباه اینجا
فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا
مگر رَه گم کند کو را گذار افتد به ما یارب
فراوان کن گذارِ آن مَهِ گمکردهراه اینجا
کُلَه جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی
نیاید فیالمثل آری گرش افتد کلاه اینجا
نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن
چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجا و گاه اینجا
هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبهٔ درویش
نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا
شبی کان ماه با من بود میگفتم کلید صبح
به چاه افکندهایم امشب که دربند است ماه اینجا
ندانستم که هم از نیمهشب تازد برون خورشید
که نگذارد ز غیرت ماه را تا صبحگاه اینجا
تویی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق
چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا
به کوی عشق یا قصر شهان یا کلبهٔ درویش
فروغ دوست میخواهی تو خواه آنجا و خواه اینجا
بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانیم
کدورت را فرامُش کرده با آیینه آه اینجا
سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ
که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا
نظرات
ابوالفضل ارمی
پریناز
حسن
حسن
کوروش
هانیه
javad
مهدی
سید محمد موسوی
بهزاد امنی زاد
علی
دومان
سیمین
علیرضا
ناشناس
نورعلی
hasty
سعید
پریشان
امیر
سعید
ج م
امپرور
امپرور
مهدی ملک زاده
وحید۹
زینب
نادر..
دانیال
دانیال
دانیال
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
ص.شرر
قادر نسودی از تبریز
در حدِّ اشارات
در حدِّ اشارات
علی
علی
علی