شهریار

شهریار

غزل شمارهٔ ۱۰۵ - کنج ملال

۱

خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن

گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن

۲

ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست

عالمی داریم در کنج ملال خویشتن

۳

سایه دولت همه ارزانی نودولتان

من سری آسوده خواهم زیر بال خویشتن

۴

شکر ایزد، شاهد بخت جمیل عاشقان

کرده روشن عالم از نور جمال خویشتن

۵

بر کمال نقص و در نقص کمال خویش بین

گر به نقص دیگران دیدی کمال خویشتن

۶

دست گیر آن را که نَبوَد با کسش روی سوال

تا نگیری دست بر روی سوال خویشتن

۷

دوست گو نام گناه ما مبر کز فعل خویش

بس بود ما را عذاب انفعال خویشتن

۸

کاسه گو آب حرامت کن به مخموران سبیل

سفره پنهان می کند نان حلال خویشتن

۹

شمع بزم افروز را از خویشتن سوزی چه باک

او جمال جمع جوید در زوال خویشتن

۱۰

خاطرم از ماجرای عمر بی حاصل گرفت

پیش بینی کو کز او پرسم مآل خویشتن

۱۱

آسمان گو از هلال ابرو چه می تابی که ما

رخ نتابیم از مه ابرو هلال خویشتن

۱۲

اعتدال قامت رعناقدان از حد گذشت

تا نگه داری تو حدّ اعتدال خویشتن

۱۳

همچو عمرم بی وفا بگذشت ماهم سالها

عمر گو برچین بساط ماه و سال خویشتن

۱۴

شاعران مدحت سرای شهریارانند لیک

شهریار ما غزل خوان غزال خویشتن

تصاویر و صوت

بهمن کلانتری :
پری ساتکنی عندلیب :
عندلیب :
فرهاد بشیریان :

نظرات

user_image
مهدی طالب فرد
۱۳۹۲/۰۲/۲۹ - ۰۶:۳۳:۰۳
یکی از شاهکارهای استاد
user_image
مسیح نقیبی
۱۳۹۲/۱۲/۱۲ - ۰۶:۵۸:۴۵
کسی میتونه لطف کنه و بگه مصرع :"کاسه گو آب حرامت کن به مخموران سبیل" یعنی چی ؟
user_image
نام؟
۱۳۹۳/۰۴/۰۹ - ۰۵:۳۱:۱۹
اونچه که میتونم از این مصرع بفهمم اینه شایدم دقیق نباشه.به کاسه بگو اب حرامت (شراب) را به خماران بنوشان. البته این معنای ظاهری بیته.
user_image
Elahe Nazm
۱۳۹۴/۰۹/۱۴ - ۰۸:۳۸:۰۹
اسمان گو از هلال ابرو چه میتابی که ما رخ نتابیم از مه ابر و هلال خویشتن یعنی چه دوستان؟
user_image
مصطفی داداشی
۱۳۹۵/۰۵/۰۲ - ۱۳:۵۸:۲۵
سلام. در بیت 8 مصرع اول اینگونه درست تر به نظر می رسد:رخ نتابیم از مه ابرو هلال خویشتنبین ابر و واو فاصله بیجاست به نظر حقیر.
user_image
sareh
۱۳۹۸/۰۲/۲۲ - ۰۶:۴۷:۳۶
میشه معنی و مضمون این شعر رو واسم بذارید ؟
user_image
رضا پهلوانی
۱۳۹۸/۰۹/۲۱ - ۲۳:۰۰:۵۲
« همچون عمرم بی وفا بگذشت ماهم سال ها »ماهم = ماه من ✓ما هم = ما نیز ×