شهریار

شهریار

غزل شمارهٔ ۱۱۳ - اقبال من

۱

تیره‌گون شد کوکبِ بختِ همایون‌فالِ من

واژگون گشت از سپهر واژگون اقبالِ من

۲

خندهٔ بیگانگان دیدم نگفتم درد دل

آشنایا با تو گویم گریه دارد حالِ من

۳

با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت

گر تو هم از من گریزی وای بر احوالِ من

۴

روزگار این سان که خواهد بی‌کس و تنها مرا

سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبالِ من

۵

قُمریِ بی‌آشیانم بر لبِ بامِ وفا

دانه و آبم ندادی مشکن آخر بالِ من

۶

بازگرداندم عنان عمر با خیل خیال

خاطرات کودکی آمد به استقبالِ من

۷

خرد و زیبا بودی و زلف پریشان تو بود

از کتاب عشق اوراق سیاه فالِ من

۸

ای صبا گر دیدی آن مجموعهٔ گل را بگو

خوش پراکندی ز هم شیرازهٔ آمالِ من

۹

کار و کوشش را حوالت گر بود با کارساز

شهریارا حل مشکل‌ها کند حلّالِ من

تصاویر و صوت

شهرِ یار ج۱ - غزلیات، قطعات، رباعیات - تصویر ۷۷
پری ساتکنی عندلیب :
فرهاد بشیریان :

نظرات

user_image
لیلا
۱۳۹۵/۰۶/۱۰ - ۰۶:۰۷:۴۴
آشنایا با توگویم گریه دارد حال من.......
user_image
مهدی
۱۳۹۹/۰۳/۰۱ - ۰۸:۴۳:۵۰
دلم غمباره ناله دارد حال من ....گریه دارد داستان زنده بودنم
user_image
محسن
۱۳۹۹/۰۸/۱۸ - ۰۳:۰۴:۲۷
در بیت 4 منظور از سایه شاید هوشنگ ابتهاج باشد.