شهریار

شهریار

غزل شمارهٔ ۱۱۹ - بمانیم که چه

۱

سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه

زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه

۲

درس این زندگی از بهر ندانستن ماست

این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه

۳

خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز

دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه

۴

آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز

بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه

۵

دور سر هلهله و هاله شاهین اجل

ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه

۶

کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند

هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه

۷

قسمت خرس و شغال است خود این باغ مویز

بی‌ثمر غورهٔ چشمی بچلانیم که چه

۸

بدتر از خواستن این لطمه نتوانستن

هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه

۹

ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست

کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه

۱۰

گر رهایی است برای همه خواهید از غرق

ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه

۱۱

ما که در خانه ایمان خدا ننشستیم

کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه

۱۲

قاتل مرغ و خروسیم یکیمان کمتر

این همه جان گرامی بستانیم که چه

۱۳

مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار

این قدر پای تعلل بکشانیم که چه

۱۴

شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند

ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه

تصاویر و صوت

نوح منوری :
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
asad
۱۳۸۷/۰۴/۰۲ - ۰۳:۱۴:۵۷
احتمالا این شعر در
پاسخ سروده سایه برای شهریار به نام تو بمان می باشد
user_image
سوشیانت
۱۳۹۱/۱۱/۲۴ - ۱۲:۵۵:۲۱
روایت فوق از آشنایی سایه یا شهریار سراسر افسانه و نادرست است. با توجه به گفتار شخص سایه در کتاب پیرپرنیان اندیش این داستان به طور کل رد می شود. رک: پیرپرنیان اندیش در صحبت سایه، میلاد عظیمی و عاطفه طیه، ص 99.
user_image
اسد رخساریان
۱۳۹۲/۰۹/۰۸ - ۲۲:۴۰:۴۲
روایتِ آشنایی سایه و شهریار همین است که آقای نیک اندیش یادداشت کرده اند. سایه در پیر پرنیان اندیش همیشه "پرنیان اندیش" نیست. امّا شعر سایه برعکس، همیشه چنین است! میتوان ازشعرهایی که سایه برای شهریار و از رهگذر تأثیر شهریار و شعرش تا به امروز نوشته و مینویسد، این حقیقت را استنباط کرد. باری کتاب پیر پرنیان اندیش نصفِ یادداشتهای آقای مصاحبه گر با سایه هم نیست. چه بسا خودِ سایه این روایت را با شوخی و خنده به زبان آورده باشد و آقای مصاحبه گر آن را حذف کرده باشد. بعید هم نیست، چرا که مواردی از این دست در آن کتاب بسیار است. امری که به اعتبار آن لطمه زده است. من یکایک آن موارد را برنمیشمرم، همین روایت ناقص سایه از آشنایی اش با شهریار کافی است. ضمن ادای احترام به سایه ی عزیز، برای این احتمال امتیاز قائلم که مصاحبه گر در برگزیدن تکّه ها و تکلمه ها از میان هزاران صفحه مصاحبه بخشهایی از آن ها را کنار گذاشته است. و این تنها مورد نیست!
user_image
حامد زرین قلمی
۱۳۹۶/۱۲/۲۲ - ۱۱:۰۶:۴۶
قاتل مرغ و خروسیم یکیمان کمتر اینهمه جان ِ گرامی بستانیم که چه قسمت خرس و شغال است خود این باغ مویز بی ثمر غوره ی چشمی بچلانیم که چه این دو بیت جا مانده این غزل در جواب غزل تقدیمی هوشنگ ابتهاج -سایه- سروده شده
user_image
پرویز پایکار
۱۳۹۹/۰۳/۱۶ - ۰۵:۵۵:۰۴
‌گنجورجان این بیت چرا درین شعر نیست